از شیر گرفتن دختریم
روز 5 شنبه13/12/94 عصر از خواب که بیدار شدی اومدی شیر بخوری ی کم که خوردی درآوردی و بابا به شوخی گفت اله ، اوف شده . و دختر خانوم ما دیگه لب نزد و ما هر چی اصرار کردیم اون نخورد و میگفتی نه . شب هم موقع خواب دلت میخواست میگفتی نونونه ولی وقتی میخواستم بهت بدم نه میگفتی و نمیخوردی موقعی که خوابت برد و انگشت شصتت رو میخوردی بهت دادم .الات چند شبه فقط شبا میخوری اونم وقتی خوابی دلم نمیاد ی دفعه از شیر بگیرمت اصلا فکر نمیکردم به این راحتی از شیر گرفته بشی .هنوز میخواستم بعد عید از شیر بگیرمت که خودت پیشدستی کردی . ولی غذا خوردنت خوب شده و حسابی غذا میخوری و همش باید ی چیزی باشه که بخوری نوش جان دخمل نازم .
نویسنده :
مامان ریحانه
13:09